اولین خبرنگار شهید مثل عمویش شهید شد؛ فرشته‌ای که چون شهدا زیست
اولین خبرنگار شهید مثل عمویش شهید شد؛ فرشته‌ای که چون شهدا زیست

فرشته را در چهار سالی که با او همکار بودم خوب می شناختم، به معنای واقعی فرشته بود، عشق به شهدا و کارش داشت، شهیدانه زیست و شهیدانه هم پرکشید.

خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: تازه واردی که آن روز همراه سردبیری وارد تحریریه خانم‌های خبرگزاری شد و بعد از معرفی به عنوان نیروی جدید پشت میزی که همان روز برایش آماده کردند نشست، هیچ شباهتی به کسی که سال‌ها از فرزندان مسؤولین شنیده و دیده بودیم نداشت. فامیلی‌اش افشردی بود و اگر با فامیلی خاصش هم کاری نداشتیم، چهره‌اش داد می‌زد از خانواده شهید باقری باشد. به فاصله کوتاه چند روزه و به واسطه شم خبرنگاری مان فهمیدیم فرزند سردار باقری است. بعدها به شوخی به او می‌گفتیم انگار کوچک شده پدرت هستی و او با همان سادگی همیشگی اش لبخند می‌زد.

ساده بود، ساده لباس می‌پوشید، ساده می‌خندید، ساده حرف میزد، در مناسبات کاری همه چیز را به ساده‌ترین وجه می‌دید و زیباتر اینکه سادگی اش نه یک انتخاب آگاهانه باشد که جزوی از ذات او بود. نیاز نبود ماه‌ها با او زندگیم کنیم تا بفهمیم دنیایش چقدر با ما فرق دارد، نگاهش به زندگی مثل نگاه معصومانه کودکی بود که همه چیز را سفید میبیند.

دانشگاه علامه طباطبایی ارتباطات خوانده بود، با اینکه به واسطه پدرش می‌توانست در جایی خیلی بالاتر از خبرگزاری کار کند اما ترجیح داده بود نه مثل دختر یک مسؤول که مثل یک فرد عادی کنار خبرنگارها باشد. هیچ وقت فرقی بین خودمان با او احساس نکردیم، همیشه با ما بود و همیشه خودش را جزوی از ما می‌دانست. خبرنگاری را دوست داشت، حوزه اش در سرویس ایثار و شهادت را هم همینطور، بارها گفته بود دلش می‌خواهد مثل عمویش غلامحسین افشردی دیگر باشد، در قامت خبرنگار. بارها در موقعیت‌های مختلف مثل دیدار فعالان دفاع مقدس با رهبر انقلاب می‌توانست خودش را از ما جدا کند، اما هیچ وقت نه در حرف و نه در عمل او را جدای از خود ندیدیم. با اینکه تقریباً کوچک‌ترین عضو خبرگزاری محسوب می‌شد اما از او بزرگی و گذشت و صبوری را یاد گرفتیم، همان چیزی که در دنیای امروز آدم‌ها، گوهری ناب و نایاب است.

اولین باری که پایش را به معراج شهدای خیابان بهشت گذاشت مراسم وداع یک شهید بود، در چشم‌هایش می‌دیدم نمک‌گیر آنجا شده، بعدها چه به خاطر مأموریت‌ها و چه علاقه شخصی زیاد به معراج شهدا رفت و آمد داشت، بارها بدون اینکه از او خواسته شود، برای تهیه گزارش از برنامه‌ها به معراج شهدا رفت.

فرشته افشردی همان راهی را رفت که عموی شهیدش رفته بود، گمنام و بی‌آلایش در مسیری قدم گذاشت که برای ما تصویری دور از شهادت داشت، و در عوض برای او که مثل یک فرشته زندگی کرد و با قلب پاکش آرزوی رسیدن به آن را داشت دست یافتنی‌ترین سعادت شد. اینکه می‌گویند تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی همانی بود که فرشته به آن عمل کرد. مثل یک شهید زیست و شهدانه هم پر کشید. او حالا اولین نفری است که از بین خبرنگاران به قافله شهدا پیوست. اولین خبرنگاری که در جنگ با رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و شاید بهتر باشد بگوییم شهادت او را انتخاب کرد. او به آرزویش رسید و مانند عمویش به شهادت رسید. حالا او با لقب لقب شهید همراه با پدرش به دیدار عمویش رسیده است.