یکسال در پی کمال «جلال»؛ وعده هایی از جنس امید
یکسال در پی کمال «جلال»؛ وعده هایی از جنس امید

بجنورد- حدود یکسال از آسمانی شدن «جلال اسدی» خادم فداکار بجنوردی می‌گذرد و خانواده وی روزها در پی جاودانگی نامش به عنوان شهید خدمت دوندگی کرده اند و وعده های بسیار شنیدند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محدثه جوان دلویی: نزدیک غروب که می‌شود لحظه‌ها برایش به تندی سپری می‌شود شام بچه‌ها را آماده می‌کند و میوه و شربت هم برایشان روی میز می‌گذارد. نیوشا می‌داند که مادر می‌خواهد برود سرکار و تا فردا صبح با برادرش تنها در خانه هستند. دست‌هایش را بهم گره می‌کند و آرام می‌گوید: مامان می‌شود سرکار نروی؟ بابا که بود وقتی شیفت شب داشتی نگران نبودم و شب‌ها راحت می‌خوابیدم.حالا که بابا نیست و تو هم سرکار می‌روی به من و نیما سخت می‌گذرد!

ناگهان یادش آمد پارسال این موقع تمام توان و انرژی اش را گذاشته بود و با نیوشا در تهران پیگیر درمان جلال بود. به دنبال نسخه پزشک از این داروخانه به آن داروخانه در شهر غریبی همچون تهران!

روزهای مرداد و شهریور برایشان عجیب سخت است و بوی دل تنگی دارد. عفت رئوف یکسال است که مردانه بار زندگی را به دوش می‌کشد هم شیفت‌های شب کار بیمارستان را و هم کارهای منزل و بیرون و رسیدگی به امورات بچه‌ها را به جان خریده است.بچه‌ها یک روز از دل تنگی نبودن پدر بهانه می‌گیرند و روز دیگر سکوت اختیار می‌کنند. تابستان فصل سفر وتفریح و دورهمی است. اما حالا تابستان است که زندگی عفت رئوف و بچه‌ها خلاصه شده است در کار و رفت وآمد به اداره‌های مختلف و….

یکسال در پی کمال جلال؛ وعده هایی از جنس امید

آشپز کاربلد و رئوف

جلال اسدی آشپز سلف سرویس دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی بود. به اذعان خیلی‌ها آشپز بسیار قابل و کاربلد و البته خوش قلب و رئوفی بود. آنقدر که سر آشپز سلف سرویس از دل رحمی اش به ستوه می‌آمد. همکارانش به وقار، متانت و مهربانی اش شهادت می‌دهند.به آنکه با همه همکارانش رفیق بود و بدخواه دیگری نبود. آن قدر عزیز بود که مرداد ماه برایش در سلف جشن تولد می‌گیرند و وقتی به خانه برگشت با خوشحالی اول سراغ مادرش رفت و گفت: مامان بیا به خانه مان کیک تولدی که همکارانم گرفتند را آوردم تا دورهم باشیم.

جلال آن شب حسابی در کنار بچه‌هایش گفت و خندید و از مهربانی همکارانش هم خیلی ذوق کرده بود. اما فردای آن روز قبل رفتن به سرکار به همسرش گفت: عفت جان امسال هم با موکب دانشگاه باید کربلا بروم. همسرش گفت می‌شود امسال اربعین کربلا نروی گفت: نه! باید بروم.

بازخوانی واقعه آتش سوزی

مسئول کاروان به سوی ظهور که از بجنورد عازم کربلا شدند و در هتل نجم اسکان یافتند، برایمان از بیستم مرداد ماه سال گذشته و آن واقعه می‌گوید: دو روز بود به کربلا رسیده بودیم. روز بیستم مرداد ماه هوا بسیار گرم بود طوری که دمای هوا ۴۸ درجه بود که با اعضای کاروان قرار گذاشتیم بعد از ناهار و شکسته شدن گرما حول و حوش ساعت ۵ عصر به زیارت دوره برویم.

«کیانوش حصاری» از واقعه آتش‌سوزی آن روز یاد و عنوان می‌کند: ساعت ۳ بعدازظهر خواب بودم که ناگهان از سر و صدای بسیار زیاد سراسیمه بیدار شدم و بیرون اتاق رفتم دیدم ولوله‌ای به پاست عده‌ای کپسول آتش نشانی دستشان بود و در حال دویدن به طبقات بالا هستند و عده‌ای در حال کوبیدن و حتی شکستن در اتاق‌ها با داد و فریاد بودند که بیاید بیرون! داد زدم چه شده شنیدم که گفتند طبقه بالای هتل آتش گرفته فوراً زن‌ها و پیرها را ببرید بیرون‌!

او شدت حادثه را وسیع و گسترده بیان می‌کند و ادامه می‌دهد: صحنه‌های وحشتناکی را دیدم، زن‌ها و پیرمردها را سریع از هتل بیرون بردیم حتی فرصتی برای برداشتن وسایل همه زائران نداشتیم.

حصاری اضافه می‌کند: خیالم راحت شد که اعضای کاروان بیرون هستند، دیگر وارد هتل نشدم و از بیرون شاهد بودیم که یک عراقی از طبقه هشتم پایین پرید که درجا فوت کرد.

وی از ترس و وحشت زائران می‌گوید و عنوان می‌کند: کوچه‌های منتهی به هتل تنگ بود و ماشین‌های آتش نشانی و آمبولانس به سختی آمدند. همه شاهدان و اعضای کاروان دچار ترس شدند و فریاد می‌زدند. دقیقاً صحنه بیرون آمدن آقا جلال را دیدم که در طبقه هفتم در آتش سوخته بود و می‌خواست با بیرون آمدن خودش را نجات دهد که روی کولرهای طبقات پایین‌تر پرید.

نوسانات برق علت آتش سوزی هتل

حصاری از علت آتش سوزی می‌گوید: برق هتل مدام قطع و وصل می‌شد و زائران چند بار در آسانسور گیر افتادند که به متصدی هتل اعتراض کردیم گفت درست می‌شود و آتش سوزی هم به گفته مسئولین به دلیل نوسانات برق هتل بود.

شاهد عینی آتش‌سوزی هتل نجم کربلا بیان می‌کند: متأسفانه حال برخی از زائران بد شد و ناچار شدم یکی را به بیمارستان ببرم که همان جا دیدم چند نفر ایرانی بالای تخت آقا جلال هستند و متأسفانه نمی‌توانم این صحنه‌ها را توضیح دهم.

انتقال جلال به ایران

جلال را با آمبولانس و در طی ۲۲ ساعت در گرمای شدید از کربلا تا کرمانشاه و از آنجا تا تهران منتقل می‌کنند.

عفت رئوف همسر جلال می‌گوید: یک ماه در تهران و در راه رفت و آمد بیمارستان شهید مطهری بودم. حال جلال خوب شده بود و می‌توانست صحبت کند. خواهر و برادرش به تهران آمدند تا ملاقاتش کنند تازه از راه رسیده بودند که تلفن اتاقمان در مهمانسرا زنگ خورد. کاش هیچ وقت آن روز در زندگی‌ام نمی‌دیدم.

او به اینجا که می‌رسد به هق‌هق می‌افتد، سکوت می‌کنم تا آرام شود و ادامه می‌دهد: خواهر جلال تلفن را پاسخ می‌دهد که تا گفت بفرمائید، فردی پشت خط گفت: همراه جلال اسدی هستید؟

پاسخ داد بله! سریع‌تر به بیمارستان مراجع کنید بیمار شما فوت کرد. دنیابر سرمان خراب شد. خدا می‌داند چه بر ما گذشت.

رسانه‌های استانی و کشوری و خارجی نوشته بودند ناجی بجنوردی زائران اباعبدالله الحسین (ع) آسمانی شد.

رئوف می‌گوید: موقع مراسم تشییع و تدفین همسرم، خیلی از مسئولان آمدند و وعده‌هایی بابت پیگیری برای گرفتن عنوان شهید خدمت برای جلال را دادند و شنیدم که نامه‌هایی هم به تهران نوشتند اما بعد از چهلم جلال، خودم به تنهایی به دنبال برقراری مستمری پس از فوت افتادم. به معنای واقعی یک چشمم اشک بود و چشم دیگری‌ام خون شده بود.

او اضافه می‌کند: قرارداد کاری جلال، حجمی یعنی نیروی شرکتی بود مدام بین اداره‌های تأمین اجتماعی و دانشگاه علوم پزشکی استان در حال رفت و آمد بودم. اول وقت از خانه بیرون می‌زدم یکراست اداره تأمین اجتماعی می‌رفتم و بعد با عجله به سرکارم می‌رفتم ۳ ماه زمان برد تا مستمری جلال برقرار شد.

آغاز پیگیری‌های خبرگزاری مهر

با عفت رئوف بهمن ماه سال گذشته به استانداری خراسان شمالی رفتیم و نامه‌ای برای استاندار به دفترش ارائه دادیم. بعد از آن پیگیری‌ها شروع شد و در گزارش «درخواست همسر خادم فداکار بجنوردی روی میز استاندار خراسان شمالی» در گزارش‌های «خادم الحسین (ع) فداکار بجنوردی همچنان گمنام در زمین» به طور مفصل درباره نامه نگاری‌ها گفتیم و نوشتیم.

شماره تلفنم دست به دست چرخیده بود و تماس پشت تماس داشتم. یکی جزئیات بیشتر را جویا می‌شد و دیگری می‌گفت چرا سراغ فلان مسئول نرفتید و آن یکی می‌گفت مگر ما دلمان نمی‌خواهد عنوان شهید برای جلال اسدی بگیریم حتماً راهی ندارد! شما راه نشان‌مان بدهید.

اما زمستان ۱۴۰۳ بین پرس وجوها و تماس متوجه گم شدن و به سرانجام نرسیدن برخی ازنامه های مسئولان استان شدیم. روزهای عید نوروز با گزارش «بررسی آخرین نتایج پیگیری خادم فداکار بجنوردی» شرحی از دل تنگی‌ها مادر جلال اسدی را گفتیم و نگاهی به وعده‌های مدیران از امام جمعه و رئیس کل دادگستری و نمایند گان استان خراسان دادیم.

یکسال در پی کمال جلال؛ وعده هایی از جنس امید

استاندار به خانه جلال رفت

و اما شب یازدهم فروردین ماه مادر و همسر جلال با خوشحالی تماس گرفتند و خبر دادند که که استاندار مهمان خانه شأن می‌شود و به مدیران مربوطه دستور پیگیری حکم مأموریت جلال را می‌دهد.

بهمن نوری بعد از پیگیری‌ها و انتشار گزارش‌های خبرگزاری مهر درباره خادم فداکار بجنورد مهمان خانواده‌اش شد و وعده پیگیری برای احراز شهادت جلال را داد. که به طور مفصل در گزارش «وعده استاندار خراسان شمالی کام خانواده جلال را شیرین کرد» به آن پرداخته شد.

درخواست هزار و ۳۵۰ شهروند خراسان شمالی از رئیس بنیاد شهید

اردیبهشت به نیمه می‌رسد و فقط خبر رسید بالاخره حکم مأموریت جلال را کارفرمایش امضا کرده و این حکم به بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی ارسال شده است از سویی دیگر هزار و ۳۵۰ شهروند خراسان شمالی در کارزار مجازی خطاب به رءیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور خواستار احقاق حق فرزندشان شدند.

مرداد ماه از راه رسید که تماس خانم اسدی مادر جلال ما را بر آن داشت تا به دنبال این باشیم که سرانجام حکم ماموریت جلال چه شد اماپاسخ چه بود؟ تا مرداد ماه پیگیری‌ها اعم از تماس‌ها، پیام‌ها و رفت وآمد یکی از اقوام جلال از دفتر استاندار بی نتیجه ماند و خانواده جلال اسدی مجدد دست به کار شدند و از رئیس مجمع نمایندگان خواستار پیگیری شدند.

رئیس مجمع نمایندگان خراسان شمالی با تأکید بر پیگیری مجدد درخواست خانواده جلال اسدی در گفت وگو با خبرنگار مهر اظهار می‌کند: با وجود آنکه سال گذشته هم از طریق بنیاد شهید کشور برای احراز شهادت جلال اسدی پیگیری کردیم بازهم در اولین فرصت حضوری موضوع پرونده جلال را با رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور مطرح خواهم کرد.

محمد مهدی شهریاری می‌گوید: نامه خانواده جلال اسدی را در صورت امکان به نهادهای مرتبط دیگر برای بررسی مجدد احراز شهادت جلال اسدی ارسال می‌کنم.

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی برای چندمین بار در پاسخ به درخواست خانواده جلال اسدی به خبرنگار مهر می‌گوید: مسئولان بنیاد شهید وامور ایثارگران کشور اعلام کردند درصورت پیگیری از سایر نهادهای نظارتی دیگر و ابلاغ به بنیاد شهید و شامل شدن بند ۱۵ قانون ایثارگری عنوان شهادت برای جلال اسدی احراز می‌شود.

قاسم محمدزاده تاکید می‌کند: بنیاد شهید در موضوع جلال اسدی مجری دستورالعمل‌های ابلاغی است.

یکسال در پی کمال جلال؛ وعده هایی از جنس امید

خبر امید بخش وزیر بهداشت

تا اینکه پنج شنبه ششم شهریور محمدرضا ظفرقندی وزیر بهداشت به خراسان شمالی سفر کرد و در حاشیه آئین کلنگ‌زنی بیمارستان مادر و کودک و در جمع خبرنگاران، از پیگیری برای دریافت حکم «شهید خدمت» برای جلال اسدی خبر داد.

ظفرقندی با اعلام این خبر گفت که پیگیری‌ها برای ارائه این عنوان به اسدی با هماهنگی بیت رهبری در حال انجام است. این خبر نور امیدبخشی را در دل مادر و همسرش وفرزندان جلال روشن کرد.

پیگیری‌های ادامه دار استاندار خراسان شمالی

جمعه هفتم شهریور ماه خانواده جلال اسدی در دیدار با استاندار خراسان شمالی خواستار پیگیری جدی و مستمر شدند که بهمن نوری بازهم وعده پیگیری را به خانواده داد و عنوان کرد: نامه مأموریت جلال اسدی باید به استانداری ارسال می‌شد نه بنیاد شهید و امور ایثارگران استان.

حال سوال اینجاست چرا از اردیبهشت ماه تا همین امروز مدیر مربوطه که مأمور پیگیری حکم مأموریت جلال اسدی بوده نتوانسته این مأموریت را به درستی انجام دهد و متأسفانه پیام‌ها و تماس‌های خبرنگار مهر را هم با کلمه پیگیری می‌کنیم به اتمام می‌رساند؟؟ این عدم هماهنگی‌ها باعث گلایه خانواده جلال اسدی شده است.

سیزدهم شهریور ماه سالگرد آسمانی شدن جلال اسدی است و خانواده در تکاپوی برگزاری مراسم آبرومندانه هستند و در دل امید دارند که به زودی عنوان شهادت برای عزیز سفر کرده شأن رقم بخورد.