محمدرضا زائری گفت: طرف مطالب خیمه را نخوانده بود، ولی موضعش این بود که خیمه کفر و نجس است. یکی از مداحان رسماً در دفتر یادبود خیمه نوشته بود: خدا زائری را مرگ بدهد، از شرش راحت شویم.
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: تلفیق منبر یعنی همان وعظ و خطابه با مجالس مذهبی، که بهعنوان رسانهای تبلیغی در طول تاریخ اسلام و تشیع کارکرد داشتهاند، با رسانههای چاپی و نشریات، کاری است که از عهده روحانی ای برمیآید که بخشی از عمر خود را در حوزه علمیه و تبلیغ دینی سپری کرده و از سوی دیگر، با علاقه به کار رسانهای پرداخته است. نوشتن و قلم زدن در فضای هیئت و مذهب، هم نویسنده و خواننده را از فعالیت در حوزه دینی بهره مند میکند و هم میتواند حساسیتهایی داشته باشد که اگر به آن توجه نشود به جای تأثیر مثبت نتیجه معکوس خواهد داشت. اتفاقی که باعث شده خیمه در طول ۲۳ سال از چاپ خود با فراز و فرودهایی رو به رو باشد.
پیشتر، نخستین قسمت از گفتگو درباره مجله خیمه با عنوان «زائری: «خیمه» را اگر قبل انقلاب چاپ میکردیم شاید اینقدر مشکل نداشتیم» منتشر شد.
از مهمترین مباحث مطرح شده در این نشست فرصتها و چالشهای نشریات دینی، وضعیت نشریات دینی در دهه ۶۰ و ۷۰، مخاطب شناسی رسانههای دینی است و وضعیت مجله «خیمه» است که به تفصیل به آن پرداخته شده است.
در ادامه قسمت دوم این گفتگو را میخوانید:
*در این سالها که شبکههای اجتماعی جای بیشتری بین مردم باز کردند بسیاری از نشریات به سمت اینترنتی شدن یا در بستر شبکههای مجازی قرار گرفتند رفتند. اما مشکلی که شاید در این میان وجود داشته باشد ماندگار نبودن این فضا به نسبت رسانه مکتوب است. آیا فعالیت خیمه در حوزه مکتوب به دلیل همین نکته است؟
محمدرضا اسدزاده: حدود مجله سوم یا چهارم بود که به دعوت چندتا از دوستان و همکارانم، همکاری من با خیمه آغاز شد. در آن زمان یادداشت و گاهی پرونده هم مینوشتم. هم آن موقع و الان هم فکر میکنم مهمترین ضرورت وجود خیمه، حتی در این دوره که مطبوعات کاغذی دیگر مثل قبل نیست، تدوین و ماندگاری اطلاعات برای آیندگان است و البته همین کاری است که الان هم تلاش میکنیم انجام دهیم. متأسفانه ما ۲ بار کل اطلاعاتمان را از دست دادیم در این حد که همهچیز کاملاً نابود شد. یک بار هم هک شدیم و کل آنچه داشتیم نابود شد.
لزوم وجود مجله کاغذی اینجا مشخص میشود که وقتی به مجموعههای ماندگار بر میگردیم و چیزهایی از بزرگان را میبینیم، متوجه میشویم که اینها بعداً میتوانند به عنوان تاریخ در بیایند و این همان چیزی است که آیندگان از آن استفاده میکنند. افراد بعدی این مطالب را میبینند و میتوانند از آنها الگو بگیرند.
طرف مطالب خیمه را نخوانده بود، ولی موضعش این بود که خیمه کفر و نجس است. یکی از مداحان رسماً در دفتر یادبود خیمه نوشته بود: خدا زائری را مرگ بدهد، از شرش راحت شویم.
جایی مثل خبرگزاری مهر اگر اطلاعاتش ثبت شده باشد، میتوان به آن بازگشت و مطالب را تحلیل کرد و بررسی دقیقتری از آنها داشت. در خیمه عموماً روی رویداد کار میکنند، چون این نوع مطالب زودگذر هستند و آقای زائری همیشه تأکید داشتند که این اتفاقات باید ثبت بشوند. فکر میکنم اگر زمانی به اخبار دهههای گذشته برگردیم، دقیقاً متوجه میشویم چقدر این کار ارزش دارد.
محمدرضا زائری: بحثهایی که الان بین مثلاً یک سخنران و یک سخنران دیگر صورت میگیرد و پیامهایی که با هم رد و بدل میکنند، شاید الان برای ما عادی به نظر برسد، ولی تصور کنید ۵۰ سال دیگر یک فردی بخواهد به این مباحث برگردد. او کجا باید برود تا بفهمد چه حرفهایی زده شده است؟
اختلافهایی مثل اختلاف نظر آقای رسول جعفریان و آقای پناهیان درباره ظهور، یا حتی مباحث دیگری از همین دست، از همین نوع هستند. اینها الان ممکن است برای ما عادی یا حتی غیرضروری به نظر برسند، ولی دقیقاً همین مسائل هستند که بعداً میتوانند به عنوان منبع تاریخی مهمی برای آیندگان عمل کنند. البته میتوان به این موضوعات پرداخت و روشنترشان کرد.
*خیمه چرا به سمت صرف آسیب شناسی هیئت و بحثهای مرتبط با آن نرفت؟
محمد رضا زائری: خیمه در طول سالها کارکردهای متنوعی داشته است. از زمانی که انتشار آن آغاز شد تا امروز، نقشهای مختلفی را ایفا کرد. یک بخش از آن اطلاعرسانی بود، یک بخش حتی سرگرمی هم داشت. در دورههای مختلف اشتباهاتی هم داشتیم که طبیعی است. چون مسیری که میرفتیم کشفنشده بود و بالا پایین داشت. خصوصاً در بحث نیروی انسانی مشکل جدی داشتیم. یا یکی از مسائل من این بود که در این نوع رسانه، سرگرمی چه تعریفی دارد، البته سؤالی است که هنوز جوابش کاملاً روشن نیست. ولی طنز داشتیم، جدول هم داشتیم، و دقیقاً از همین منظر هم تنوع وجود داشت.
من شخصاً بودم که سودوکو را آوردم. وقتی وارد خیمه شدم، دغدغهام این بود که یک بعد تفریحی هم در محتوا داشته باشیم. ولی در کنار همین کارکرد، به مباحث نظری و تئوریک هم پرداختیم.ما نخواستیم فقط همینها باشد، سخت است که یک کار تئوریک را به محتوای علمی و قابل ارائه تبدیل کنیم چرا چون الان هم سخت میتوانم دانشجویی پیدا کنم که بتواند تحلیل خوبی تولید کند. معلوم است مطلب کارشناسی و علمی جذاب است و مخاطب هم بیشتر دوست دارد ولی آدمی که بتواند این را انجام بدهد نداریم، یا اگر داریم هزینه آن خیلی بالا میشود.
وقتی همشهری محله را شروع کردیم، مسئله ما این بود بزرگان شهر یا کشور جمع شده بودند، ولی کسی بلد نبود که در سطح محلی بنویسد. یعنی میتوانست با وزیر مصاحبه کند، ولی با پیرمرد سر کوچه نه. پس همشهری محله برای ما یک نوع بازخوانی و بازسازی از یک مدل بود.
حامد صلاحی: چقدر هم همشهری محله جذاب بود و به عنوان یک خواننده که خیمه را میخواند همشهری داستان همیشه برای جذابیت داشت.
زائری: تا جایی رسید که همشهری محله دومین عامل خرید همشهری شد. وقتی آقای احمدینژاد رئیس جمهور شد، در رزومهاش راهاندازی همشهری محله را هم نوشته بود.
خود خیمه در آن موقعیت زمانی سال ۸۰ و پایان دهه ۷۰ منتشر شد. در همین فضا بود که اوجگیری مدلهای جدید هیئتهای مذهبی را شاهد بودیم. چون در دوره ۷۰ هیئتهای متأثر از جبهه را داشتیم، و در اوایل دهه ۸۰ با موج سوم هیئت مواجه شدیم که در آن نسل جدید حضور داشت. آفتها و تحولات جدیدی پدیدار شدند و تناقضاتی شکل گرفت که در همین میان ایده تشکیل خیمه مطرح شد.
*شما توانایی گرداندن نشریه اندیشهای و دینی توأمان را دارید و میتوانستید وقتتان را صرف آن کار انجام بدهید ولی خیمه را ماندگار کردید و پای آن ماندید، چه انگیزه شخصی باعث انتشار خیمه و نگهداشت آن شد؟
زائری: در طول ۲۳ سال، خیمه کار اصلی من نبود و این موضوع اتفاقاً به کار لطمه زد و من خیمه را به عنوان یک کار آخوندی و سنتی پیش بردم. تصورم این بود چون کار روزنامهنگاری کردم، علاقه داشتم و دغدغه داشتم، خدا خواسته در این مسیر قرار بگیرم. اولین مطلبی که از من چاپ شد هشت سالم بود و این فضا را دوست داشتم. ما نسلی هستیم که از مجله اطلاعات دختران و پسران قبل از انقلاب گرفته تا عروه الوثقی و کیهان بچهها را خواندیم و با نشریات بزرگ شدیم. من احساس میکنم کار رسانهای من یک کار مکتوب است.
من قطعاً برخلاف همه تصوراتی که هست و میگوید رسانه مکتوب دورهاش تمام شده، باید بگویم اینطور نیست، تمام نشده. و برخلاف نظر برخی که میگویند خیمه باید در شبکههای اجتماعی برود و برایش اولویت داشته باشد، من مخالف هستم، چرا؟ چون جنس مخاطبان ما، مخاطبانی است که مثلاً امام جمعه و آقای فلان و مسئول هیئت با خیمه ارتباط برقرار میکند. عقیده من این است که رسالت من یک کار آخوندی و سنتی است و خیمه را به عنوان یک کار سنتی پیش میبرم.
صلاحی: مجید ملامحمدی تعریف میکرد: پدر محمد محمدی اشتهاردی آدمی بود که علاقهمند به داستان بود و طلبه نبود، ولی میگفت «طلبه که هستی، خوب است بروی تبلیغ کنی» یک بار پدرم مطالبم را در سلام بچهها دید و پرسید چندتا خواننده دارد گفتم ۴۰ هزار نفر گفت اگر ۱۰۰ نفر هم کار تو را را بخوانند، کارت را کردی. همین جا بایست.
*در دورههای قبل مراجعی بودند کارهای خاص و ویژه انجام میدادند مکتب اسلام را حمایت میکردند و پیگیر آن بودند، امروز آیا چنین مدلی اصولاً وجود دارد؟
زائری: بعد از انقلاب نهادهای رسمی جایگزین احساس تکلیف و احساس مسئولیت فردی شدند. حتی در بعضی موارد بالعکس شد. قبلاً مؤمنین و علما احساس مسئولیت میکردند، ولی الان همه منتظر هستند که بودجهشان بیاید. بلایی که برخی دولتها سر نهادهای رسمی دینی آوردند همین بود. اول یک مقدار زیادی بودجه تزریق کرد، همه رو آلوده کرد. بعد کم شد، بعد تعطیل شد. طرف تا دیروز احساس مسئولیت میکرد که فلان روستا تبلیغ برود و کار کند و مزدی هم نگیرد.
اتفاقی که افتاد این بود که آن موقع به این دلیل افراد شاخص احساس میکردند چون حکومت، حکومت طاغوت است، برای دین مردم باید جان بدهند. همه افراد از جیب خودشان هم میگذاشتند، از جانشان میگذاشتند.
نکته دیگر اینکه مخاطب خاص مذهبی و هیئتی به شدت متأثر از حواشی است. یعنی مرید حاج منصور ارضی یک نوع نگاه را دارد، مرید شیخ حسین انصاریان. جور دیگر. بخشی از این مخاطب اهل خواندن مجله نیست و برخی هم با اسم خود من مشکل و چالش جدی دارند، اصلاً اسم من برای خیمه در طول این سالها بوده. دلیلش این بود که از یک طرف من با اعتقاد و باور قلبی خودم داشتم مجله خیمه را منتشر میکردم، از یک طرف دیگر فعالیتها، حضور در برنامهها، مواضع و دیدگاههایم فهمی از مسائل اجتماعی داشت که برخی به آن معتقد نبودند، لذا اینها را سانسور نمیکردم بلکه در نشریه ابراز هم میکردم.
میشنیدم برخی چهرههای مذهبی میگفتند: «خدا رحم کنه، باز معلوم نیست که زائری فلان فلان شده، دارد در دستگاه امام حسین چه شیطنتی میکند.» چرا؟ چون تلقی این بود که مثلاً در مورد حجاب دیدگاه اینه یا نوجوانان دیدگاه فردی دارند و همینها.
طرف مطالب خیمه را نخوانده بود، ولی موضعش این بود که خیمه کفر و نجس است. یکی از مداحان معروف رسماً در دفتر یادبود خیمه نوشته بود: خدا زائری را مرگ بدهد، از شرش راحت شویم.
این هم چالش جدی بود. مخاطبی که مرید آقای فلانی بود، خیمه را هم دوست نداشت. این جنس مخاطب، مخاطب حساسی است. مخاطب بسیار شکننده و ظریفی است و در عین حال بسیار مهم است. مخاطبی نیست که بتوان به او بیاعتنا بود و ازش گذشت.
*به نظر میآید نقد در حوزه آئین در جامعه ما تابو است، و با اینکه فضای نقد در سالها اخیر بهتر شده اما در خصوص آئین و مسائل دینی این جبهه گیری ها سختتر است.
زائری: من که از بزرگان دیگری مثل شهید مطهری بالاتر نیستم. فضا اینطوری است و موضوع شکنندگی و ظرافت خاصی دارد، چون وصل به مسائل اعتقادی میشود. شما راجع به انرژی هستهای، راجع به تورم، راجع به رنگ لباس و مدل هرچی حرف بزنید به شب اول قبر ربطی ندارد. ولی وقتی وارد این حوزه میشوید کار حساس میشود.
*در بحث مخاطبان، بالاخره ما مخاطبان زیادی داریم که اگر نشریه مکتوب باشد سمتش نمیروند. ولی اگر همان مجله تصویری باشد مثلاً حالا چه تلویزیونی باشد، چه اینترنتی دنبال میکنند. این که شما همچنان اصرار دارید به آن سمت نروید، چیست؟
زائری: اصرار من شخصاً به نسخه کاغذی معنی اش این نیست که به اشکال دیگر بیاعتنا باشم. اگر عده و ظرفیت و توان لازم رو داشته باشم، حتماً همزمان با هم این کار را انجام میدهم. حتماً همان تصویری و دیجیتال برایم اولویت بیشتری هم دارد، این مسلم است. اما الان من در شرایطی هستم که بضاعتم فقط حفظ این است و عوض کردن این لاین، در واقع در بضاعت من نیست.
*الان مخاطب نشریات و روزنامهها خیلی کم شده است. این یک چیز عمومی هست، نه فقط در حوزه دینی در همه حوزهها، دقیقتر وضعیت نشریات دینی چگونه است؟ مخاطب الان کجا قرار دارد؟ نشریات در چه وضعیتی هستند؟
صلاحی: برخی از نشریات، لزوماً توی حال حاضر یا پیش از انقلاب، به صورت مستقیم «دینی» محسوب نمیشدند. ولی بحث این است که نقش مهمی در فضای مذهبی-فرهنگی داشتند. مثلاً مجلههایی مثل بچه مسجد یا برخی انتشاراتی که محمدحسن سلیمانی در میانداخت، الزاماً نشریه تخصصی دینی نبودند، ولی جایی رو پر میکردند که با مسجد و اهل مسجد گره خورده بود.
مثل همان مسجد جوادالائمه، مجموعه دوستانی که آنجا بودند حاج آقای مطلبی، امیرحسین فردی و دیگران. این جریان تا همین امروز هم ادامه دارد. یا مثلاً نشریات دهه ۷۰ رو ببینید، بحث «سلام بچهها» دقیقاً توی آن فضا بود.
من میخواهم بگویم که اگرچه این نشریات به صورت ظاهری دینی نبودند، ولی نوعی اتصال فرهنگی با محتوای دینی داشتند. الان میخوام به موضوع مخاطب برسم و به فرمایش شما برگردم؛ یعنی همان بحث «درس از مکتب اسلام» که تا همین الان هم ادامه دارد.
فضایی که امروز وجود دارد، فضایی است که دیگر آن تأثیر، آن جایگاه، آن تیراژ رشکانگیز قبلی وجود ندارد. ولی این روند، ریشه عمیقی دارد. اینترنت هم، البته، نقش خودش را ایفا کرده. نشریات چاپی را کمتر مورد توجه قرار داده.
از طرف دیگر مخاطب نشریات دینی در دورههای قبل تنها به قشر خاصی محدود نمیشود. آقای حکیمی خودش میگفت که وقتی ۱۹ ساله بود رفته بودند دفتر مجله استاد مرتضی مطهری هم آمده بود و فهمیده بود که من همان محمود حکیمی ۱۹ ساله هستم که یک داستانی نوشته بودم. آن تشویقی که از آنجا گرفت، یکی از عوامل تداوم کارش بوده است.
وقتی صحبت از مخاطب میشود، باید به نسلهای مختلف نگاه کرد. ما سوره بچههای مسجد رو داشتیم، باران را داشتیم، نشریات آستان قدس و جاهای دیگر را داشتیم که هر کدام مخاطب خاص خود را داشتند. یک بار آقای دهباشی درباره نشریات محبوبش از آینه پژوهش که درباره مهدویت بود نام برد. نشریه هفت آسمان که جنسش پژوهشی تر بود، در حوزه نور علم هم فعالیت داشت. نشریاتی که زیر نظر سازمان تبلیغات بودند، مثل سلام بچهها، کنارِ پوپک، سنجاقک، بینات، پیام زن، اگرچه الزاماً دینی نبودند، ولی هویت انقلابی داشتند و به خاطر اینکه انقلاب ما با فضای مکتبی گره خورده بود، به این موضوعات میپرداختند.
برای خود من، این قضیه زیاد برجسته بوده است. بحث من با مطالعه گره خورده و همیشه یکی از مهمترین بستههای مطالعاتی من، مطبوعات بوده است. آقای محمدرضا اسدی گفتند منتظر چاپ نشریه میشدیم واقعاً برای من هم همین بود. یادم هست مدتی که درس طلبگی میخواندم یک مسافت زیادی را میرفتم و هر روز آفتابگردان را میخریدم و ریز به ریز میخواندم.
برای نسل ما این اتفاق افتاده که با این نشریات بار آمدیم. ولی متأسفانه نسل امروزی دیگر این سطح از مطالعه را ندارد. الان من توی کلاس به دانشجوهای سینما درس شعر ایران و جهان میدهم، بچههای فیلمنامهنویسی هم هستند نه رشتههای دیگر سینما، یعنی کارشان با ادبیات گره خورده، کتاب میراث احمد شاملو را بردم، داستان تقریباً میشود گفت نمایشنامه است، برای بچهها حتی جذابیت نداشت بخوانند. یعنی واقعاً به دلم ماند بچهها حداقل یک هفته چیزی بخوانند و پیگیر باشند.
البته که بعضیها هنوز هستند که مجله باز محسوب میشوند، ولی اقتضائات نسلی و کارکرد مطبوعات عوض شده. مثلاً خیمه، لزوماً مخاطب هدفش یک قشر خاص نیست. نوع نگاهش همه اقشار را در بر میگیرد.