جمهوری اسلامی و میراث فرهنگ ایرانی؛ تبدیل کالای موزه ای به سنت زنده
جمهوری اسلامی و میراث فرهنگ ایرانی؛ تبدیل کالای موزه ای به سنت زنده

جمهوری اسلامی مهم‌ترین خصیصه فرهنگ ایرانی که هویت حماسی هست را احیا کرد.همان چیزی که در دوران قبل به عنوان یک کالای موزه‌ای تبدیل شده بود که مثلاً توریست‌ها بیایند و بر سر مزار فردوسی بروند.

به گزارش خبرنگار مهر، سیدحسین شهرستانی مدیر گروه حکمت هنر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی در یادداشتی به موضوع حمله رژیم صهیونیستی به ایران و احیای میراث ملی پرداخت و نوشت:

میراث حماسه ملی که در سنت شاهنامه‌سرایی در ایران پیش از اسلام حضور داشت، بعد از اسلام با فرهنگ شیعی و فرهنگ اسلامی آمیخته شد. به قول مولانا: «شیر خدا و رستم دستانم آرزوست». همان هویت حماسی و پهلوانی در قامت دل‌ربای حضرت امیرالمؤمنین (ع) و در داستان عاشورا تداوم پیدا می‌کند و ذخیره فرهنگی جامعه ایرانی می‌شود. ما واجد یک فرهنگ حماسی هستیم و این فرهنگ حماسی قبل از انقلاب در ناخودآگاه جمعی ما گویی داشت گم می‌شد. حتی به عنوان یک میراث فرهنگی داشت تبدیل می‌شد به یک کالای فرهنگی که از آن حماسه‌زدایی شده است. ما قبل از انقلاب نیز این فرهنگ حماسی را داشتیم، اما چون موقعیت حماسی خلق نشده بود، چون در وضع حماسی قرار نداشتیم، این میراث حماسی گویی سترون شده بود و زایا نبود. ما یک نظام سیاسی داشتیم که در برابر قدرت‌های بیگانه کوچک‌ترین استقلالی نداشت، اما لشکریان هخامنشی را در تخت جمشید می‌آورد و سان می‌داد و جشن‌های دو هزار و پانصد ساله برگزار می‌کرد.

نقاشی قهوه‌خانه یا نقاشی سقاخانه را به عنوان یک موتیف هنری استفاده و تبدیل به کالا می‌کرد. یعنی هم میراث فرهنگ ایرانی را، هم میراث فرهنگ شیعی را در نقاشی سقاخانه، مکتب سقاخانه تبدیل به یک سری عناصر سترون و تاکسیدرمی‌شده می‌کرد و به عنوان چیزی کالایی در فرهنگ جهانی در ذیل مفهوم آدورنویی «صنعت فرهنگی» عرضه می‌کرد.

در حماسه ملی و فرهنگ ملی، مردان برای «نام» می‌جنگند اما این نام یعنی شرف و آزادگی، همان چیزی که امروز مردم ایران به آن «ناموس» می‌گویند. این ناموس‌پرستی و ناموس‌داری که در جامعه ایرانی حضور دارد، میراث فرهنگ شاهنامه است. ممکن است طرف شاهنامه را نیز نخوانده باشد، ولی مردم ایران ناموس‌پرستند.

یعنی آن ادبیات از مسیر آئین فتوت، از مسیر فرهنگ شیعی، از مسیر تکیه‌های محرم تبدیل به فرهنگ شده است. فرهنگ حماسی و ملی ما اتفاقاً در مناسک محرم تداوم پیدا کرده است و به اندازه آئین نوروز، آئین محرم هم در جامعه ایرانی، آئینی ملی است. ملی‌ترین آئین جامعه ایرانی در کنار آئین نوروز، مناسک محرم است. در فرهنگ عاشورایی، این هویت حماسی دارد تداوم پیدا می‌کند و هر سال تجدید می‌شود. همه محرم‌ها، به خصوص بعد از انقلاب و در جریان نهضت، حماسی بوده است.

بنابراین این فرهنگ حماسی، چه حماسه شیعی، چه حماسه حسینی، چه حماسه رستم و حماسه‌های ملی، قبل از انقلاب به یک سنت ادبی خاک‌خورده‌ای تبدیل شده بودند که محققان و پژوهشگران ادبی می‌توانستند به عنوان یک میراث گذشته و میراث فرهنگی راجع به آن حرف بزنند اما بعد از انقلاب بود که این به یک میراث زنده تبدیل شد؛ نه برای گذشته، بلکه برای آینده. امروز این فرهنگ حماسی می‌خواهد آینده جهان را رقم بزند. کارزاری برپا کرده که آینده جهان را می‌خواهد. قبل از انقلاب و قبل از این نهضت که این میراث تبدیل به یک سنت زنده بشود، صرفاً موضوعی برای پژوهشگران و باستان‌شناسان بود. یک باستان‌گرایی پوشالی که داشت سیاست‌های غیر استقلال‌گرایانه رژیم قبلی را توجیه می‌کرد. اما امروز این یک میراث زنده است. پس این فرهنگ حماسی کافی نیست؛ چون آن فرهنگ حماسی می‌تواند تبدیل بشود به اینکه «من آنم که رستم بود پهلوان». این فرهنگ حماسی باید در موقعیت حماسی و در نسبت حماسی با جهان تجدید و احیا شود. و این اتفاقی است که با انقلاب رخ داد.

جمهوری اسلامی مهم‌ترین خصیصه فرهنگ ایرانی که هویت حماسی هست را احیا کرد. همان چیزی که در دوران قبل به عنوان یک کالای موزه‌ای تبدیل شده بود که مثلاً توریست‌ها بیایند و سر مزار حکیم فردوسی بروند. همان استعمارگرانی که ما را دارند استعمار می‌کنند، همان ارتشی‌های آمریکایی که در قرارداد کاپیتولاسیون ما به آن‌ها امتیاز داده بودیم و این فرهنگ حماسی را زیر پا له کرده بودیم، این‌ها بیایند به مقبره فردوسی بروند و با آن عکس یادگاری بگیرند. اما بعد از انقلاب، با انقلاب اسلامی و در جمهوری اسلامی است که این فرهنگ حماسی تبدیل به یک سنت زنده شد و دارد کار می‌کند. جمهوری اسلامی بود که ایران اخته شده، تاکسیدرمی شده و موزه‌ای را تبدیل به یک ایران حماسی کرد. مگر هند یک تمدن باستانی نبوده؟ هند الان یک ابزار دست نظام استعماری است. گر یک تمدن باستانی نبوده؟ مصر چیست؟ مصر قدرتی دارد؟ چیزی از خودش دارد؟ حیثیتی دارد؟ شرافتی برای مصر باقی مانده؟ حرفی برای گفتن در مناسبات جهانی دارد؟ یک زمانی، زمان جمال عبدالناصر، باز میراث تاریخی و قدرت تاریخی مصر یک تشعشعاتی داشت. ولی امروز، مصر با آن اهرام‌های باعظمت فقط موزه‌ای است برای اینکه غربی‌ها بیایند و ببینند که ما شرقی‌ها، ما جهان‌سومی‌ها در عصر باستان چه قدرتی داشتیم و حالا زیر پای آن‌ها له می‌شویم و فرش قرمز و پاانداز آن‌ها هستیم. ایران هم یکی از آن تمدن‌های باافتخار باستانی قبل از این بود که به باستان خودش افتخار می‌کرد: «من آنم که رستم بود پهلوان». اما امروز این نیست. امروز و در جریان این دفاع مقدس دوم، هویت ملی ایرانی دارد احیا می‌شود.