انسانهای سالک صادق کوی حق تعالی از زمره کسانی اند که تقرب به اباعبدالله (ع) و دوری جستن از دشمنان آن امام که دشمن اسلام ناب هستند را بصورت ترکیبی در شخصیت خود جمع کرده اند.
به گزارش خبرگزاری مهر، زیارت عاشورا زیارتنامهای است که برای زیارت امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا در روز عاشورا خوانده میشود. این زیارتنامه حدیث قدسی است و از امام محمد باقر (ع) نقل شده است. حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی با عنوان نهضت حسینی اُسوه عرفان مقاومتی به تبیین معارف این زیارت نامه پرداخته است:
زیارت عاشورا یکی از منابع نغز و پرمغز عرفان مقاومتی و مقاومت عرفانی است، زیارتی که در آن از عناصری مانند :۱. معرفت ۲. معیت ۳. سنخیت ۴. عندیت ۵. برائت درهم تنیده و ترکیب منطقی و کارآمد شده اند، همانگونه که در فرازی از فرازهای زیارت عاشورا میخوانیم: “فَاَسْاَلُ اللّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ اَوْلِیائِکُمْ، وَ رَزَقَنِی الْبَرائَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ، وَ اَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ” (و درخواست کنم از خدایی که مرا گرامی داشت بوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزیم کند بیزاری جستن از دشمنانتان را به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت و پابرجا دارد برای من در پیش شما گام راست و درستی (و ثبات قدمی) در دنیا و آخرت) در این فراز طلب کرامت و رزق معرفت “به” امام حسین (ع) و دوستانش، معیت “با” امام و دوستانش در دنیا و آخرت از خدای متعال شد و درخصوص پابرجا و ثبات قدم راستی و درستی داشتن در دنیا و آخرت با تعبیر”نزد” آمده است و در این میان بعد از “تولی” سخن از “تبری” با تعبیر “از” دشمنان امام حسین (ع) نیز به میان آمد تا نشان دهد که انسانها با توجه به عنصر تولّی یا جاذبه و تبرّی یا دافعه از چهار حالت خارج نیستند:
۱. جاذبه دارند و دافعه ندارند ۲. دافعه دارند و جاذبه ندارند ۳. نه جاذبه دارند و نه دافعه ۴. هم جاذبه دارند و هم دافعه که تنها گروه چهارم از اعتدال مزاج و تعادل منطقی در تعالی وجودی و رشد حقیقی برخوردارند، گروه سوم انسانهای خنثی و بی تفاوت و در نتیجه بی اثر هستند و گروه اول و دوم نیز از جهتی دارای نقص وجودی اند. بنابراین هرکدام از واژههای “به”، “با”، ”نزد” و “از” کاربرد و معناداری خاص به خود را دارد و گروه چهارم در سایه معرفت، معیت و محبت و برائت هماره رو به کمال نوعی خود هستند و”مقاومت” در هر چهار عنصر یاد شده از الزامات سلوکی در تمامی مراحل سبک زندگی آنان هست.
بدین سان است که چنین انسانهای سالک صادق کوی حق تعالی از زمره کسانی اند که تقرب به اباعبدالله (ع) و دوری جستن از دشمنان آن امام که دشمن اسلام ناب و خط محمد و آل محمد (ص) هستند را بصورت ترکیبی در شخصیت وجودی خود جمع کرده اند که در فراز ذیل قابل درک و مشاهده هست: ” بَرِئْتُ اِلَی اللّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَ اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاهِ وَلیِّکُمْ، وَ بِالْبَرآئَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرآئَهِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ. اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَ وَلِیٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ” (بیزاری جویم بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوی خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستی دوستان شماو به بیزاری از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان) جنگ با شما و به بیزاری از یاران و پیروانشان من در صلح و سازشم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با کسی که با شما در جنگ است و دوستم با کسی که شما را دوست دارد و دشمنم با کسی که شما را دشمن دارد) و اینگونه زیستن و مردن، نیاز به مقاومت مستمر و بدون وقفه در تمامی مراحل زندگی و قبض و بسطهای زیستاری است.
این دسته از انسانهای عاقل و رشد یافته نیز مشرب زندگی آنها مصداق ترکیبی فراز ذیل میباشد: ” اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّهِ وَ اِلی رَسُولِه وَ اِلی اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ اِلی فاطِمَهَ وَ اِلَی الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَ بِالْبَرآئَهِ مِمَّنْ قاتَلَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرآئَهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ، وَ اَبْرَاُ اِلَی اللّهِ وَ اِلی رَسُولِه مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ، وَ بَنی عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَ جَری فی ظُلْمِه وَ جَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلی اَشْیاعِکُمْ” (من تقرب جویم به درگاه خدا و پیشگاه رسولش و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و شما بوسیله دوستی تو و بوسیله بیزاری از کسی که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا کرد و به بیزاری جستن از کسی که شالوده ستم و ظلم بر شما را ریخت و بیزاری جویم بسوی خدا و بسوی رسولش از کسی که پی ریزی کرد شالوده این کار را و پایهگذاری کرد بر آن بنیانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما) آنگاه سلم و حربشان فرازمانی و فراتاریخی است که در این فراز متبلور است: ” اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ” (من تسلیمم و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت) یعنی هرگز بی تفاوت نبوده و اهل انفعال نیستند، بلکه زندگی مکتبی و مسلکی داشته و ارزشها و ضد ارزشها، نمایندگان ارزشها و ضد ارزشها، مظاهر عدل و ظلم و حق و باطل در دایره زندگی آنها از تعریفی کاملاً مشخص برخوردار است و آنان در متن زندگی خویش نسبت به آنها موضع شفاف و اقدام به هنگام و روشنی دارند که در نتیجه اهل مجاهدت و مقاومت هستند.
لذا در حیات طیبه آنان”برائت” و “حرب” در کنار “ولایت” و “سلم ” قرار دارد تا حیات متوازن و زندگی متعادل را در تمامی ازمنه و امکنه، اعصار و امصار تجربه کنند. بدین جهت است که زندگی مومنانه و دیندارانهمبتنی بر :۱. آگاهی و عقلانیت ۲. عشق و مبارزه مداوم آنها واجد دو مؤلفه کلان است:
الف) “فَاَسْاَلُ اللّهَ الَّذی اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه. اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهًا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ” (پس میخواهم از آن خدایی که گرامی داشت مقام تو را و گرامی داشت مرا بخاطر تو که روزیم گرداند خونخواهی تو را در رکاب آن امام یاری شده از خاندان محمد صلی اللّه علیه و آله خدایا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسیله حسین علیه السلام در دنیا و آخرت ای ابا عبداللّه)
ب) ” وَ اَسْاَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثاری (ثارِکُمْ) مَعَ اِمامٍ هُدًی (مَهْدیٍّ) ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ” (و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسندیده شما در پیش خدا و روزیم کند خونخواهی شما را با امام راهنمای آشکار گویای [به حق] که از شما (خاندان) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتی که شما نزد او دارید)
تا در پرتو دو مؤلفه یاد شده سراسر زندگی آنان تجلیگاه این فراز زیارت عاشورا باشد: ” اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ” (خدایا قرار ده زندگیم را زندگی محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد) و چه عرفانی در دو ساحت نظری و عملی بهتر از عرفانی که حیات و ممات عارف را با محمد و آل محمد علیهم السلام پیوند زند و در سرشت و سرنوشت آنان حقیقت محمدیه (ص) تقدیر شده و تحقق یابد و پیوند ناگسستنی و اتصال وجودی با امام حسین (ع) آن مصباح هدایت و کشتی نجات که حلقه وصل محمد مصطفی خاتم الانبیا (ص) و امیرالمومنین آدم اولیا الله (ع) با مهدی موعود موجود خاتم الاوصیاء (عج) است، متن زندگی سالک الی الله و عارف بالله باشد و با نام و یاد حسین (ع) به مکتب نبوی، علوی و مهدوی متصل شود.
پس: ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ” (سلام بر تو ای ابا عبداللّه و بر روانهائی که فرود آمدند به آستانت، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین) اینگونه هست که استدعا و طلب دائمی اصحاب صراط مستقیم سلوک و ارباب شهود صادق و زمزمه ذات، ضمیر و زبانشان این است که: ” اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ” (خدایا روزیم گردان شفاعت حسینعلیه السلام را در روز ورود (به صحرای قیامت) و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت با حسینعلیه السلام و یاران حسین آنانکه بی دریغ دادند جان خود را در راه حسین علیه السلام). در فرازهای متکثر اما منظومهای زیارت عاشورا دانسته و یافتیم که جاذبه ودافعه جز لاینفک دین شناسی و دینداری واقعی است و تولّی و تبرّی جانمایه دینداری و نشانه زیست مومنانه مسئولیت پذیرانه خواهد بود. مراحل هفت گانه سلوک تا شهود عرفانی در پرتو مقاومت عرفانی میسر است
در مجموع به نظر میرسد مراحل هفتگانه: ۱. معرفت ۲. محبت ۳. تبعیت ۴. سنخیت ۵. معیت ۶. عندیت ۷. اتحاد با ولایت، مراحل سلوک تا شهود عارفانی است که اهل مقاومت در طی مراحل عرفانی و پیمودن مقامات معنوی تا نیل به فتوحات غیبی باشند و اهل “مراقبت نفس” که بذر ولایت است را از آغاز تا انجام و فرجام سلوک رعایت میکنند و حقیقت یاد شده برای تبدیل شدن به واقعیت عینی تنها در پرتو عرفان مقاومتی و مقاومت عرفانی مَیسور و ممکن خواهد بود.